از کسانی که ردّ میشوند و بوی تو را میدهند
... شاعرانی که از تو مینویسند و شعرشان را
روزنامهها که عکست را درشت میاندازند ،
از قناعت به یک خاطره ، یک یاد ،یک شب مهتاب
از صبوری من و جای خالی تو و شبهای من
موضوعات مرتبط: شعر عاشقانه ، ،
برچسبها: برایت خواهم نوشت , عاشقانه ترین شعر , زیباترین وبلاگ , شعر نو , شعر معاصر , زیباترین شعر , ,
منشین با من، با من منشین!
تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم؟
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمی ست؟
یا نگاه تو که پر عصمت و ناز ...
بر من افتد چه عذاب و ستمی ست!
دردم این نیست ولی
دردم این ست که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم
پوپکم !
آهوک
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم!
برچسبها: پوپک , اهوی من , شعر معاصر , شعر نو , شعر عاشقانه , اشعار زیبا , وبلاگ برتر ,
رفتــــار من عـــادی است
اما نمی دانــــم چــــرا
ایـــن روزهــا...
(لطفا به ادامه مطلب بروید)
برچسبها: رفتــــار من عـــادی است , شعر نو , شعر عشق , زیباترین اشعار , شعر کوتاه ,
شبـــی غمگیـــن شبــی بـارانــی و ســـــرد
مــــرا در غـربـــت فــردا رهــا کـــرد
دلــــم در حســـرت دیـدار او مــانـد.
مــرا چشــم انتظـار کوچــه ها کــرد
بـه مـن می گفت تنهایی غریب است.
ببین با غربتش با من چه ها کرد
تمام هستیم بودو ندانست که
در قلبم چه آشوبی به پا کرد
و او هرگز شکستم را نفهمید
برچسبها: افسانه عاشقی , نقطه پایان , قصه عشق , شعر نو , زیباترین شعر عاشقانه , شعر عشق ,
سخت آشفته و غمگین بودم…
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم می گیرند
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم…
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !
(ادامه شعر زیبا در ادامه مطلب)
برچسبها: شعر نو , شعر خشونت , خوشنت عشق , خشونت هرگز , شعر معلم , خاطرات معلم , چوب معلم ,
برای زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوستش بدارند
قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید
قلبی برای من، قلبی برای انسانی که من می خواهم
تا انسان را در کنار خود حس کنم.
دریاهای چشم تو خشکیدنی است
من چشمه ای زاینده می خواهم.
چشم هایت ستاره های کوچک است
آن سوی ستاره من انسانی می خواهم:
انسانی که مرا بگزیند
انسانی که من او را بگزینم،
انسانی که به دست های من نگاه کند
انسانی که به دست هایش نگاه کنم،
انسانی در کنار من
تا به دست های انسان ها نگاه کنیم،
انسانی در کنارم، آینه ای در کنارم
تا در او بخندم، تا در او بگریم . . .
خدایان نجاتم نمی دادند
پیوند ترد تو نیز
نجاتم نداد
نه پیوند ترد تو
نه چشم ها و نه اشک هایت
نه دستهایت
کنار من قلبت آینه ای نبود
کنار من قلبت بشری نبود .
برچسبها: قلب عشق , دو قلب , شاملو , شعر نو , شعر معاصر زیباترین شعر , ,
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد